نکته ی دوم: بسیاری از اوقات، داستانی که می شنویم یا فیلم و نمایشی که تماشا می کنیم،
موضوع یا حوادث و رویدادهای آن را قبلاً خوانده یا شنیده ایم. آن چه باعث می شود دوباره متن را با
اشتیاق بخوانیم یا نمایش را نگاه کنیم، فضاسازی و بازسازی رویدادهایی است که نویسنده یا کارگردان
به کار می گیرد.
هنر نویسندگان خوب و هنرمندان بزرگ درنحوه ی بیان، توصیف و فضاسازی است. در فیلم ها،
رنگ، موسیقی و نور به فضاسازی و القای بهتر صحنه ها و مفاهیم کمک می کند. مثلاً در تعزیه، رنگ
لباس اشقیا، سُرخ و رنگ لباس اولیا سبز است که رنگ، در حقیقت شخصیّت آن ها را بیان می کند.
اکنون به دو نمونه ی زیر توجّه کنید:
من شب ها می اندیشم.
من شب ها، آن گاه که شهر توس در آرامش فرو رفته است و همه بی صدا خوابیده اند، ساعاتی
کنار باغچه می ایستم و به آسمان، ستاره های نقره فام و ماه که چون ظرفی سیمگون می درخشد، می نگرم
و غرق اندیشه و خیال می شوم.
نویسنده در جمله ی دوم با توصیف ها و فضاسازی، صحنه ی جدیدی را خلق می کند که جذّاب،
زیبا و گیراتر است و ما را با نوشته و احساس نویسنده بیش تر همراه می کند. در نوشتن از فضاسازی
به خوبی می توان بهره گرفت.
نصیر الدّین، آرام از کوچه می گذشت.
نصیرالدّین دیروز آرام از کوچه گذشت.
ابوریحان دوباره پرسید.
دانشمند، بسیار می خواند و مشتاقانه می پرسد.
و { بسیار } ،{ دوباره } ،{ دیروز } ،{ آرام } همان گونه که در جمله های بالا می بینید کلماتی مانند
چگونگی و » آرام « توضیحاتی درباره ی فعل جمله می دهند. مثلاً در جمله ی اوّل، کلمه ی { مشتاقانه }
را مشخّص می کند. { گذشت } زمان فعل { دیروز } را بیان می کند و در جمله ی دوم { گذشتن } حالت
به این نوع واژه ها قید می گویند. قید کلمه یا ترکیب هایی است که مفهوم مکان، حالت، زمان،
تردید، یقین، تکرار و ... را به فعل جمله اضافه می کند. هر جمله می تواند قیدهای گوناگون داشته
باشد.
نکته ی دوم: معمولاً شاعران در پایان شعر خویش، نام ویژه ای را که نام شعری شاعر است به کار
می برند. به این نام تخلّص می گویند و به بیتی که دارای تخلّص است، بیت تخلّص می گویند. تخلّص
به معنای خلاص شدن و رهایی یافتن است. گویی شاعر با نوشتن تخلّص، از بند سخن آزاد می شود.
تخلّص مانند امضا و نشان است که در پایان شعر می آید.
مثلاً اسم اصلی حافظ، شمس الدّین محمّد است و نام شهریار، محمّد حسین بهجت تبریزی،
تخلّص کرده اند. گاه کاربرد فراوان تخلّص در { شهریار } و { حافظ } ولی این دو شاعر در شعر خویش
شعر باعث می شود که نام اصلی شاعر ناشناخته بماند.
نکته ی اوّل: پيش تر آموختيم که جمله از دو بخش نهاد و گزاره تشکيل می شود و معنا و پيام
کاملی را می رساند؛ مانند:
حافظ، شاعر بزرگ ايران است.
نهاد گزاره
اخلاق نيکو، زينت زندگی است.
نهاد گزاره
هم چنين دانستيم مهم ترين جزء جمله، فعل است. اکنون به نمونه های زير توجّه کنيد:
ای خدا (خدايا به تو پناه آورده ام، از تو کمک می خواهم)
هان (آگاه باش، برحذر باش)
حافظا (ای حافظ بدان و آگاه باش)
به به (چه خوب است)
به نمونه های بالا که جمله نيستند امّا معنای کاملی دارند، شبه جمله می گويند؛ چون از نظر معنا
شبيه يک جمله اند؛ همان گونه که در مقابل آن ها معنا ذکر شده است؛ امّا از نظر ساختار مانند جمله
نيستند و نمی توان برای آن ها نهاد و گزاره تعيين کرد.
نکته ی اوّل: به جمله های زير دقّت کنيد:
دوست من آمد.
خورشيد از افق برآمد.
او از در درآمد.
معلّم کتابی داشت.
او کتاب را برداشت.
دوستم مرا به کار نیک واداشت.
پیش از این آموختیم که یکی از راه های واژه سازی به کارگیری وند هاست.در فارسی دوم با
وندهایی مانند ور، مند، گر، دان و … آشنا شدیم.
افزودن پیشوند به فعل های { واداشت } ،{ بازداشت} ،{ برداشت} ،{ درآمد } ،{ برآمد } در کلمات
کلمات جدید با معنایی متفاوت را پدید آورده است. { داشت } و { آمد }